من و مودل

خب اینم از سایت جدید… خداییش خیلی بهتر شد. به‌خصوص اینکه حالا بخش وبلاگ هم داره و می‌شه در مورد اتفاقای فودلی و سایر موارد مرتبط نوشت… و به‌خصوص برای من که نوشتن را خیلی دوست دارم.
خوب از کجا شروع کنم؟ پست اول معمولا کار سختی است. فکر می‌کنم چون وقتی می‌خواهی یک شروع را آغاز کنی، احتمالا باید یه‌کم وسواس هم داشته باشی.

برای اینکه بدونی از کجا شروع کنی باید بدونی از کجا اومدی. و برای من، در اینجا بهتره بگم مهمه که از کجا شروع کرده بودی. خوب از کجا شروع کرده بودم؟

فکر کنم ۱۲ سال شده از زمانی که با مودل آشنا شدم. اوه نه! شایدم بیشتر! خود مودل می‌گه تا الان ۱۲ سال و ۲۴۵ روز از زمانی که اولین بار به سیستم مودل پیوستم، گذشته… چقدر زمان زود گذشت باورم نمی‌شه. حتی باید عقب‌تر هم رفت… یادش به‌خیر وقتی تازه با سیستم عامل dos 6.22 شروع کردم و یک برنامه‌ای از مجموعه commandهای dos توی یک batch فایل نوشتم که کار دفتر تلفن را می‌کرد و امکان جستجو و ثبت شماره افراد را داشت. یا موقعی که سعی می‌کردم محیط commandی مشکی رو کمی رنگی کنم. و بعدش ویندوز ۳٫۱ و ویندوز ۹۵… یا برنامه نویسی با QBasic … صدای قیژقیژ مودم برای وصل شدن به شبکه اینترانت محلی… کامپیوترهای دو سرعته و …  چه سرعت پیشرفت بالا رفته… روزبه‌روز… همه یادگیری‌های این سال‌ها من رو به اینجا کشوند که ببینم کجا من و آموزش و کامپیوتر (تکنولوژی رایانه‌ای) به هم پیوند می‌خوریم برای یادگیری بهتر… آخه تدریس و آموزش را هم دوست دارم، بهم کمک می‌کنه بیشتر کشف کنم. کشف کردن خیلی لذت بخشه… نیست؟ به‌خصوص برای من که توی یک شهرستان در جنوب شرقی ایران زندگی می‌کردم و معمولا تکنولوژی دیرتر می‌رسد به اونجا، کشف دنیای جدید و در حال پیشرفت و تبدیل تخیل‌های بشر به واقعیت.

اما نرم‌افزار جالب و دوست داشتنی مودل که از محیط استرالیاست ربطش به من چیه؟ شاید بچه‌های دهه ۵۰ یا ۶۰ یادشون باشه فیلم اسکیپی.. همون کانگورو معروف و پسری که با رادیو درس می‌خوند… توی استرالیا دسترسی به آموزش به‌خاطر محیط‌های دور از هم، یک چالشی را به وجود آورد که چطور از تکتولوژی برای آموزش می‌شه استفاده کرد. خیلی ایده‌اش را دوست داشتم. به به… تو خونه‌ای باشی در دل طبیعت بکر و  درس خوندن هم همونجا باشه… نه به این صورت کارخونه‌ای که ما درس خوندیم.  فکر کن ۴۰ نفر سر یک کلاس، تازه شیفت عصر هم باشی… خوب شد تموم شد. حالا به هر صورت استرالیایی‌ها ظاهرا این نیاز را تبدیل به یک فرصت کردند. از جمله همین آقای دوگیاماس.

اوایل که اینترنت نبود رادیو یا ارسال پاکت های درسی، در آموزش از راه دور یک تکنولوژی محسوب می‌شد. بعدشم تلفن یا تلکس کمی تعاملی‌‌اش می‌کرد… و خوب آموزش یک‌طرفه خیلی جالب نیست. مثل اینکه بشینی توی اتاق کتاب بخونی… تعامل هم مهم است. و البته یک اصل در یادگیری است. اما حالا اینترنت هست و مودل هم هست: آموزش تعاملی به کمک تکنولوژی (و هر دو در شیوه‌ها و ابزار، در حال پیشرفت و توسعه)

مودل، خوب از پسش بر اومده و من دوستش دارم… تبدیل دنیای سیاه‌وسفید آموزش به یک دنیای رنگی… احتمالا باید یک تی‌شرت بگیرم که روش نوشته: I moodle