دوباره سلام وبلاگ فودل (از دست تو کرونا)
چند ماه است که توی وبلاگ اینجا ننوشته بودم. تغییر شرایط زندگیها بهخاطر اپیدمی کرونا در سراسر دنیا خیلی محسوستر از اونی است که بشه انکارش کرد. برای من هم این اتفاق افتاده و خیلی از عادتهای قبلی جاش را به چیزهای دیگری داده. اگرچه توی یادداشتهای شخصیام همیشه موضوعاتی که به نظرم برای وبلاگ میرسد را یه گوشهای یادداشت میکنم که بعدا اینجا دربارهاش بنویسم، ولی این چند وقته واقعا حتی این کار رو هم نکرده بودم.
تابستان کرونایی شروع شده، مدارس تعطیل هستند، ایام عید نوروز اونم توی ایران که بخشی جدانشدنی از فرهنگ و زندگی ماست و منبع انرژی و نشاط و امید، به نظرم خیلیها برای دیدار و دید و بازدید حضوری رعایت کردند. ولی تابستان دیگر خیلی سخت است! اونم برای مردمی که از شرایط تحمیلی این اپیدمی همهجور آسیبی را تجربه کردهاند. واقعا منم دلم سفر میخواد و نمیدونم چقدر دیگه ممکنه بتونم با خانوادهام بدون معاشرت حضوری دوام بیارم و با این موضوع کنار بیام. معاشرت و کار و جلسه و دیدن پدر و مادر اونم فقط از طریق صفحات کامپیوتر و گوشی موبایل یهجوری شده. خانوادههایی که دو سه تا فرزند دارند و ایام عید و بعدشم سه ماه بهار بچههایشان همهاش در خانه در مدرسه مجازی و کلاس آنلاین بودند، احتمالا تجربه سختتری داشتند.
معلوم نیست تا کی این شرایط ادامه داره و چه زمانی کشورها و دانشمندان میتوانند به طریقی معقول جلوی این اپیدمی را بگیرند. حتی معلوم نیست که چه زمانی دارو و درمان قطعی و واکسن کرونا کشف یا اختراع میشه. شاید آخر امسال؟ یا امیدی هست که زودتر اتفاق بیفته؟
ولی خوب باید ادامه داد. تجربه عجیبی است. جالبه که وقتی داشتم این متن رو مینوشتم همش این آهنگی که توی شبکههای اجتماعی این چند وقته به زبانهای مختلف پخش شده، توی ذهنم میاد که میگه: وای از دست تو کرونا!